این روزها با روند روبهرشد کرونا و اعلام وضعیت قرمز، حال مردمان شهرمان چندان خوب نیست. بیماری منحوسی که هرروز با نامی جدید عرضاندام میکند و قربانی میگیرد. ترس از ابتلا به ویروس کووید19، بالا و پایین رفتن آمار مرگومیر و... در کنار اخبار یأسآور و لحظهبهلحظه از جهش و تغییر ماهیت این میهمان ناخوانده، فرد سالم را هم نگران و دلواپس میکند. لحظهای خودمان را بگذاریم جای کادر درمان، بهویژه پرستاران بخش ویژه کرونا؛ آنهایی که در طول نوبت کاری و مراقبتهای خاص از بیمار، باید هم نگران سلامت خود و خانوادهشان باشند و هم برای تقویت روحیه دیگران، آمادهباش باشند.
سیدمهدی صانعی یکی از پرستاران بیمارستان شهیدهاشمینژاد است. با اینکه 18سال سابقه پرستاری دارد، این یکسالونیم اخیر را سختترین و فرسایشیترین سالهای خدمت خود و همکارانش میداند که در مقابله با کرونا سپری شده است.
او در این اوضاع همهچیز را پیشبینینشدنی میخواند و از بیماران جوانی تعریف میکند که با علائم مشکل تنفسی به بیمارستان میآیند، اما به ساعت نکشیده، به سبب افت شدید اکسیژن خون، فوت میکنند. مرگ یک انسان، آن هم یک جوان یک طرف ماجراست، تلخی و چگونگی مطلعکردن خانواده سمت دیگر ماجرا.
صانعی که در بخش اورژانس سوانح خدمت میکند، میگوید: ما در بخش سوانح مشغولیم، اما بارها مصدومی را آوردهاند که بعد از دادن آزمایشها و سنجش اکسیژن خون، متوجه ابتلای بیمار به ویروس کرونا شدهایم و در این وضعیت درمان دشوار میشود.
الان خیلیها نه از ماسک استفاده میکنند و نه فاصلهگذاری اجتماعی را رعایت میکنند. سفرها و دورهمیها هم که ادامه دارد
«خستگی روحی و جسمی، کادر درمان را فرسوده کرده است. کاش یکی هم به فکر سلامت ما باشد.» این را هم صانعی میگوید و ادامه میدهد: انگار زندگی در وضعیت کرونا عادی شده است. برای بعضیها ترس بیماری به همان روزهای اول خلاصه میشد. الان خیلیها نه از ماسک استفاده میکنند و نه فاصلهگذاری اجتماعی را رعایت میکنند. سفرها و دورهمیها هم که ادامه دارد؛ درحالیکه خیلی از همکاران پرستار و ازجمله خود من حسرت استراحت کوتاهمدت را داریم. این انصاف نیست که ما از جان مایه بگذاریم، اما یکعده بیخیال همهچیز باشند.
با محمد هاشمزاده، یکی دیگر از پرستاران اوژانس مرکزی بیمارستان شهیدهاشمینژاد، درحالی گفتوگو میکنم که یک شبانهروز کامل سرکار بوده و 12ساعت دیگر هم قرار است در بیمارستان باشد. او که خستگی در صدایش کاملا پیداست، درباره وضعیت موجود بیمارستانها و روحیه پرستاران میگوید: شاید کسی باور نکند که کادر درمان چه وضعیت حادی را میگذراند و اوضاع با هر پیک، بدتر از قبل میشود. رعایتنکردن و عادیانگاری مردم، پرستاران را بهلحاظ روحی خسته کرده است.
این پرستار جوان به اتفاقهای ناگواری اشاره میکند که کادر درمان را درمانده کرده است: در هفته چندبار این ماجرا تکرار میشود که درحالیکه امید به بهبودی بیمار است، در کمال ناباوری ایست قلبی میکند؛ به همین سادگی و تلخی که برایتان تعریف میکنم. این اتفاق به لحاظ روحی آزارهنده و سخت است. حال تصور کنید ما که شبانهروز در چنین وضعیتی هستیم، وقتی در صف نانوایی یا اتوبوس کسانی را بدون ماسک میبینیم که بهداشت و فاصله اجتماعی را رعایت نمیکنند، چه حالی میشویم.